دست بر قضا...

دست بر قضا آ دم بد بختی هستم.
باران مرا خیس می کند و
آفتاب می سوزاند.
دختر همسایه دوستم دارد و
کسی را دوست دارم که گم شده است.
گفتم عکسم را به روزنامه بدهم
شاید کسی پیدایم کند.

تابستان 81

Comments

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر