پنجره ای آویخته میان شکستن و نشکستن .چشمان بسته ام دوری دوستی می آورد و نمی آورد که می برد و می برد گاهی .مثل ساتور سنگین سلاخی با این همه زنجیر دیگر حاجت استخاره نیست که پروانه ها پیله می شوند و کرم ها .به آسمان می روند پنجره ای آویخته میان بستن و نبستن .دل شکسته ام