نام تو هنوز سنگین است اگرچه رفتنت خاطره هامان را دیروز کردو شب چشمانت را آفتاب روز کرد و آن سرزمین کوچکی که میعاد ما بود حالا میعاد عاشقان دیگری است و کسی دیگر می نشیند روی سکو و کسی دیگر می نشیند آن روبه رو - هر روز و کسی هنوز هست که عاشقی را بلد نیست به رسم آدم های امروز. و اگر چه من به گریه و حسرت اعتقادی ندارم و به امید های واهی درونم اعتمادی اما هنوز هم با اینکه سالهاست که مرده ای در دلم اما نام تو هنوز هم سنگین است بر زبانم و می دانم که همینگونه می مانم. 1/6/84