Posts

Showing posts from 2012

دلتنگی

مثل نقاش های دوره گرد  تصویرهای هنوز نگریخته را نقاشی می کنم از پاییز و تو که هنوز در چارچوب کوچه در حال رفتنی با من

هراس

نه از مرگ می ترسم و نه از زندگی هراسم از لرزش آرام دست های توست پیامد رنج هایی که من نتوانستمشان بدورانم و شاید های بی مهری های من و شاید  خاموشی های تو هراسم از لرزیدن آرام دست های توست نه از مرگ و نه از این زندگی

دیروز

دیروز همیشه دیروز می ماند و انگار همین دیروز بود انکار ساده انگارانه بریده های روزنامه است مثل کتاب های تاریخ   محبوب پیرمردهای فرتوتی  که دیگر هیچ کاری نمی کنند
بهار هم که می رسد ما هنوز زمستانیم مثل کوهستانی دور و بی رهگذر دیگر هیچ یادگاری روی سنگدیوارمان هم نیست و هیچ رد پایی که آبشان بشوید آفتاب بهار سنگدیوار ما همیشه دیوار است