Posts

Showing posts from July, 2007

گریخته

.از من گریخته و با شتاب می رود این است که دلگیرم و تنها هرجا که می روم از آنجا هم آفتاب می رود و شب مثل بالا پوش مردآزما بر کناره دریای شب گرفته می نشیند و چندک می زند تب و من را می سپارد .به هرم شرجی بی پایان این محیط .ای کاش اسمان این همه از من دور نبود ای کاش چشم ماندگار به این همه رنجی که می کشم و حرفی نمی زنم کور نبود و می دید که در استانه چله زمستانه همچنان به سوسوی جوانی ام دلخوشم و تلاش می کنم تا نسپارم به خاک تابوت این همه آرزوی شکسته را و حیرانیم از این همه آرزوی طبیعت گرفته نیست که از بوی به جا مانده از کسی است .که از من گریخته و با شتاب رفته است آفتاب رفته است و من زیر بالاپوش شب .شرجی بی پایان این محیط را گر گرفته ام

تئوری اگزیستانسیالیستی سگ بودن

او سگ بود. به گفته تمام کسانی که او را می شناختند او یک سگ از یکی از همین نژاد هایی بود که توی خانه بعضی ها پیدا می شود. همیشه هم اسمشان یا بنجی است یا بتهون تنها و تنها به این دلیل که فیلمهایی با این عنوان وجود دارند که قهرمانشان هم سگ است. البته بتهون از نژاد او نبود. اما خوب چه فرق میکند.سگ سگ است دیگر. مهم این است که او سگ بود و دیگر هیچ. علت سگ بودنش این نبود که روی چار دست و پا راه می رفت.به هر حال گربه هم همینطور راه می رود و بز و گوسفند هم. همینطور عو عو کردنش هم دلیل سگ بودنش نبود چون بعضی پرندگان هم هستند که خواندنشان مثل عو عو سگ است. از نظر نژادی هم سگ بودن خیلی چیز مشخصی نبود چون برای اینکه از نظر علمی بشود اثبات کرد که یک موجود خاص قطعا و دقیقا سگ است باید چندین و چند آزمایش مختلف از دی ان ای و ادرار و مدفوع ومانند انها انجام بگیرد تا معلوم شود که یک موجود پشمالو که روی چاردست و پایش راه می رود و عو عو می کند و دم تکان می دهد قطعا و دقیقا سگ است ودیگر هیچ. او هم تا به حال هیچ ازمایشی انجام نداده بود. می توانست اینجور باشد که او یک گربه یا گوسفند و یا حتا ادمی باشد که از ن

عاشقانه25

همیشه اصلا متوجه نیستم که برای دوست داشتنت از اول اندکی دیر بود و دلگیر می شوم از خودم که قاعده ها را به هیچ اگر می گیرم برای شکستنم یا شکستنشان .تدبیری نمی کنم همیشه کمی دیر یم رسم و .اصلا متوجه نیستم