از گریه

.از گریه چیزی نسیبم نخواهد شد
پس نخواهم گریست این روز بی پایان خدانگهدار را
و به یاد خواهم سپرد مژه های خیس فراموشم نکن را تنها
.و پایان سپید دیداری که دوباره نخواهیم داشت
نه گلی به یادگار خواهیم کاشت
نه عکس یادگاری برمی داریم
و نه حتی شاید از یادآوری سنگین این هفته ها
خرسند باشیم روزی که نشسته ایم و
.با چیزهایی دیگر پیمان بسته ایم
تنها همین لحظه خیس و
این آغوش کوچک خودداری و
این عادت ناخوشایند بردباری خواهد بود دیگر هرگز
زیبایی تو را تکرار نخواهد کرد
.چشمانم
.آری! از گریه چیزی نسیبم نخواهد شد

Comments

Anonymous said…
مرسي از محبتتون.
شعر «این‌طور که پیش می رود» تان خيلي به دلم نشست.
شاد باشيد.

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر