ای زیبایی مشروع

ای زیبایی مشروع حاضر در سرزمینی دیگر
و در سرزمین من غایب ؛
ما چه گناهی داریم
که همیشه باید از فاصله دور دوست بداریم و
نهال های آرزو مان را
در پاکت های زرد رنگ پست بکاریم و
.بباریم تا شاید آتشمان خاموش شود - که نمی شود

این رسم زیبایی نیست که بت هایمان را
دست پیامبران دروغ بشکند و
بر لب های دوستت دارم
.مهر سکوت بزند تا شاید فراموشمان شود - که نمی شود

این رسم زیبایی نیست که ما همیشه
حصار بردباری باشیم که باد را
آن سوی درختان تماشا می کند و
با لبخندی عمیقا ثلخ
.رنج هایش را حاشا می کند

این رسم زیبایی نیست که پیراهن عشق را
در دریای شیون بشوییم و
.باز هم هیچ نگوییم

این
رسم زیبایی نیست ماه من
که تنها گناه من
.این فاصله هایی باشند که من نساخته ام

30/9/84

Comments

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر