خسته شدم

خسته شدم از امیدواری بی انتهای اینکه آخر یکی این قفل را باز خواهد کردو
نخواهد کرد.
کوبه همچنان و
کوبیدن همچنان و
همیشه همان و
همیشه همین که انتظار می کشی امیدوار کسانی که سالهاست رفته اند و خواهند آمد و
نخواهند آمد .
دیوار همچنان و
این انتظار همچنان و
امیدوار همچنان
که شاید آسمان تو را از یاد نبرده باشد در این گوشه که هستی و معجزه خواهد شد و
نخواهد شد .
میدانی که نخواهد شد .

Comments

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر