لبخند

زيباي كوچك و ناخرسند
لبخندي بزن
كه من هنوز هم به تو فكر مي كنم
در لحظه هايي كه تو را خبر نمي كنم
.از دلتنگي هايم براي ديدنت
لبخندي بزن
زيباي كوچك و ناخرسند
كه بهانه هاي شادماني اندكند و
.راه هاي گريه به هيچ آتشكده اي نمي رسند
لبخندي بزن
كه تنها بهانه ماست
براي شكوفه هاي شايد ها
و ناديده گرفتن مرزهاي خانه و خندق
.زيباي كوچك و ناخرسند
!بخند

Comments

Anonymous said…
بهله......
به شرط اینکه واقعا انتخاب کرده باشیم...خیلی وقتا انتخابهامون در واقع نوعی اجباره....چون راه دیگه ای بلد نیستیم تنها راهی که زندگی بهمون تحمیل میکنه انتخاب میکنیم و به شکل احمقانه ای تا آخر عمر ادای آدمهایی که سرنوشتشون رو در اختیار گرفتن بازی میکنیم حتی به شکلی کاملا نمایشی به انتخابمون افتخارواحساس قداست میکنیم اما در تنهاییمون به حال و روزه خودمون گریه میکنیم...این یعنی که... با خودمون صادق نیستیم.....
Anonymous said…
راستی....... این شعرت واقعا زیباست....شاید به خاطر اینه که فهمیدمش!!!
bandar abbas said…
اول اينكه ببخشيد كه دير جواب مي دم.چون وبلاگم رو معمولا فقط وقتي بخواك به روزش كنم نيگا مي كنم. اونقدر هم خواننده ندارم كه بترسم يه وقت نظرشونو نخونم و جواب ندم بپرن! از لطفت درباره شعرم هم ممنون
اما بعد
دو تا شعر هست كه خيلي دوست دارم و بهشون اعتقاد دارم. اوليشو نمي دونم شاعرش كيه و دومي بيتي است از اقبال لاهوري كه بعضي كاراشو دوست دارم و البته نه همه كاراشو. به عنوان جواب مي زارمشون اينجا
....
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
روبه صفتان ديوخو را نكشند
گر عاشق صادقي ز مردن مگريز
مردار بود هر آنكه او را نكشند
....
چنان بزي كه اگر مرگ ماست مرگ دوام
خدا ز كرده خود شرمسارتر باشد
....
و اما نكته آخر: آري گفتن به زندگي و آنچه در برابر مي گذارد كار آساني است. "نه" گفتن به سرنوشت است كه دشوار و ناخوشايند است. حالا عليرضا جان خودت بگو امروزه روز آيا عاشق شدن و عاشقانه زندگي كردن دشوارتر است يا دخترها را تور كردن و با هر كسي پريدن؟ اگه مي گي دومي يه سر به ميدون وليعصر بزن، دست خالي بر نمي گردي :)

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر