احتمالا برای من کمی دیر است

!احتمالا آدم این دوره نیستم
کمی دیر شاید امده باشم ازهمان نسل قدیمی ها
.که همیشه از امروز دلگیرند
.و همیشه همه کارشان کار انگلیسی هاست
با همان خیال ساده که عاشقی هم مرامی دارد
.و همان استعاره های کهنه شعر و شمع و پروانه
گیج در سبکی وزن سنگین از کنار هم رفتن
و سادگی بی دریغ دروغهای تلویزیون
و شگفتی دیدار کسانی که هنوز باوری دارند
.و هنوز برایشان چیزهایی زبان معیار است
احتمالا برای من کمی دیر است
.تا بجنبم قطار می گذرد
ظاهرا از تمام این مسافرها
دست جنباندنی سهم من باشد
.و دستمالی برای شستن اشک
.احتمالا برای من کمی دیر است

Comments

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر