باز هم نخواهم گریست

من باز هم نخواهم گریست
وقتی که برای هزار و یک همیشه دیگر
با من نخواهی بود و
افسانه های زیر گنبد کبود
.فرسوده ترین پنجره ها را باز نمی کنند
وقتی که پشت دیوار گلی ما زیر باران نایستاده ایم و
در آن روز موعود
.هیچ یک سرقرارمان نیامده باشیم
شاید هم آمده باشیم و
روز موعودی اما نباشد برای ما و نادیده بگیریم
داستان تنهاییمان را
که به تاوان زندگی در میانه اشتباه و زمانه اشتباه و
به گناه عشقی که برایش دیر است
.در جیب فرو ببریم دستانمان راو بگذریم
بگذریم که من باز هم نخواهم گریست و تا ابد
به فرصت جاویدانگی از دست رفته می اندیشم و
.کاری از پیشم نخواهد رفت

Comments

Anonymous said…
Salam
omidvaram jomleyi ke man neveshte boodam too weblogam dar tozihe in ke akse male man nist ro mehraboonane o yavash khoonde bashid,
khoshhalam ke khanandeye khoobi daram
Anonymous said…
1_ hastam ke
2_ bahse farhane aame o toode kheilii toolanie bikhial
man tarjih midadam ke pop nabasham,ama mishe az pop boodan ham yejoor lezat bord
3_ ba khodam ke taarof nadaram,oftadam roo dore jafang o moroonam,ama shadidan ham sarkhosham az in babat

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر