نفرین 9

بیهوده به بار نشسته ایم
در این خیابان رهگذر بسیار
که همه سر ها پایین است
برای یافتن چیزی بر خاک.
شکوفه هایمان پامال گذر ماشین هاست و
میوه هایمان هدیه جشن تابستانی کرم ها و
شاخه هایمان سر شکسته غباری شرجی.
خانه ات آباد ای آسمان بلند
که نه دعاهایمان به تو می رسندو
نه ما به رویا هامان

11/6/84

Comments

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر