نمی دانی

نمی دانی برای من
بادی سرد میان شاخه ها
چه معنایی دارد یک شب
اگر بگذرم از همان خیابان تنها
و ببینم آدم ها را
که می گذرند محو و بخار آلود
از روی شیشه مغازه ها
با همان عطر خیابان خیس و
صدای عبور خودرو های سیاه و
چراغ چشمک زن چارراه و
یاد تمام فرصت هایی که نداشتیم
تا تباه کنیم.

Comments

سلام عمو بهزاد
چطوری باباجون؟
خوبی؟
راستی از علیرضا خبر داری؟
این بهروز هم که جواب نمی ده
خوش باشی
نیما
Anonymous said…
سلام
وبلاگتو ديدم. خيلي حال كردم.
ضمنا به خاطر امروز واقعا ممنونم. آخه خيلي حالم گرفته بود .
اگه پيكاسو رو ديدي يه كاپوچينو مهمونش كن!

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر