ناقوس

وقتی اولین ناقوس روز یکشنبه
پرنده را پر بدهد در آسمان صبح
کودکان شادمانه را خواهیم دید
که می گریزند از زنجیر زجر مدرسه
به سوی خانه های بی حادثه
و پروانه های سپید را می بینیم
علاف گلهای وحشی دیهیم و
دست در دست هم اینبار می رویم
تا جایی که از ما خاطره ای خواهد کاشت
بر تپه های خاکستری ذهن دیگران
که ناقوس را تنها نباید نواخت به پابوس مرگ
که گاهی شاید
باید هم به خدا و هم به عشق
.ایمان داشت

Comments

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر