ديوار

!يادم رفته اي دوست من
.از بس كه نمي داني كجاي كار مي لنگد
از بس كه ميان من و تو؛
تو ايستاده بودي فقط
آنقدر مطمئن كه انگار
مي شود همه ديوار ها را انكار كرد - اما زمان
معمار نابغه اي است
.براي ساختن حصار هاي بي پايان

Comments

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر