من تازه به دنیا آمده ام
با تو
انگار همین دیروز بود
همین دیروز
که از راه آمده بودم با سبدی از خرید 
و تو با لباس سفید
خسته نشسته بودی
همین دیروزی
که همواره دوباره به دنیا می آیم
از خواب که بیدار می شوی
هرصبح

Comments

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر