شکست

دیدی که چگونه شکست خوردیم؟
با سادگی مردی که در مه گم شده باشد
یا به آسانی فراموشی یک روز در تقویم
.حتی به خاموشی نامی روی سنگ گورستان
نه داستانی برای گفتن شدیم و
نه شعری برای خیالی واهی
.حتی آهی نشدیم که یک نفر بشنود
تنها چشمانی شدیم اشک آلود
که با بی زبانی خیره باشد
به فاجعه ای که همیشه تازه از راه می رسد
هر سال دوباره و عشق را
.برای این هزاره محال می کند

Comments

Popular posts from this blog

حکایت مرگ مَح نظر